خرید و دانلود فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی
224,700 تومان قیمت اصلی 224,700 تومان بود.109,200 تومانقیمت فعلی 109,200 تومان است.
تعداد فروش: 68
فرمت فایل پاورپوینت
با فایل فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی یک ارائهی بینقص بسازید!
پاورپوینتی زیبا و کاربردی:
فایل فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی شامل 60 اسلاید کاملاً حرفهای و چشمنواز است که برای ارائهی مستقیم یا چاپ آماده شدهاند.
آنچه فایل فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی را متمایز میکند:
- طراحی مدرن و هدفمند: فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی با ترکیب رنگها و چیدمان هوشمندانه، به انتقال بهتر مفاهیم کمک میکند.
- کاربری راحت و سریع:فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی بدون نیاز به ویرایشهای پیچیده، فقط فایل را باز کنید و ارائه دهید.
- کیفیت بالا برای نمایش: همهی اسلایدها با رزولوشن مناسب و ساختاری منظم آماده ارائه هستند.
ساختهشده با دقت و استانداردهای بالا:
فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی با رعایت جزئیات طراحی شده تا در هر محیطی بدون مشکل نمایش داده شود. هیچگونه بهمریختگی یا ایرادی در اسلایدهای فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی وجود ندارد.
تذکر:
در صورت مشاهدهی تفاوت در کیفیت، احتمال استفاده از نسخههای غیراصلی وجود دارد. نسخه معتبر فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی با دقت توسط تیم طراحی آماده شده است.
همین حالا دانلود کن و با فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی مخاطبهات رو تحت تاثیر قرار بده!
بخشی از متن فایل پاورپوینت کامل انسان موحّد و مظهر الهی :
قرآن کریم قبل از اینکه به ما دستورهای اثباتی بدهد که بفرماید چه صفتی داشته باشید ما را از تهی بودن ذاتی مان باخبر می کند؛ یعنی به ما می فهماند در درون ذات شما چیزی نیست ولی این قدرت را دارید که فضایل را تهیه کنید. این تعبیر یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ[۱]در کتاب های عقلی یک مقدار تحقیق روی آن شده، ولی آن لطایفی که در فنّ اخلاق مطرح است در کتاب های عقلی نیست. در کتاب های عقلی مثل حکمت و کلام ثابت می کنند که انسان ذاتاً فقیر است؛ یعنی وقتی که می گوییم «الانسان فقیرٌ»؛ نظیر اینکه بگوییم «زیدٌ قائمٌ» نیست، زیرا قیام و قعود یک وصف عارضی برای انسان است که گاهی هست گاهی نیست. اگر گفتیم «الماء حارٌّ»؛ آب گرم است، حرارت و برودت یک وصف عارضی برای آب است؛ گاهی هست گاهی نیست، فقر برای انسان یک عَرَض مفارق نیست، این اوّلاً و اگر گفتیم: یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ «الانسان فقیرٌ»، نظیر «الأربعه زوجٌ» نیست که فقر یک عرض لازمِ ذات باشد؛ زیرا درست است که فقر از انسان جدا نمی شود، ولی عرضِ لازم نیست، چون عرض در رتبه معروض نیست، لازم در رتبه ملزوم نیست. «أربعه» مثلاً در مقام ذات کمّ است و «زوجیت»، کیفِ مخصوص به کمّ است، آن یک مقوله دیگر است این یک مقوله دیگر است. اگر گفته شد «الأربعه زوج»، معنای آن این نیست که زوجیت در متن ذات اربعه است، بلکه معنایش این است که هر جا اربعه هست زوجیت هست، می شود عرض لازم و چون عرض در مرتبه معروض نیست «الانسان فقیرٌ» نظیر «الاربعه زوج» نیست تا این فقر در مقام ذات نباشد، این دو مرحله. اگر گفتیم «الانسان فقیرٌ»، نظیر «الانسان موجودٌ» باشد این هم نیست، زیرا هستی برای ذات انسان بالاصاله نیست این ماهیت، ذاتی او هستی نیست، این هستی برای او عاریت است. اگر گفتیم ماهیت انسان، موجود است؛ حتی گفتیم جنس و فصل انسان «موجودٌ»، ثبوت وجود برای ماهیت، بالاصاله نیست، ماهیت در سایه هستی، هست می شود نه خودش هستی داشته باشد؛ پس این هستی برای ماهیت نیست، این مرحله سوم. مرحله چهارم این است که اگر گفتیم «الوجود موجودٌ» این یعنی جز هستی چیزی دیگر در درون هستی انسان نیست؛ یعنی این ذاتی هویت است نه ذاتی ماهیت، این می شود مرحله چهارم. پس اگر گفته شد «الانسان فقیرٌ» یا یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ از سنخ «زیدٌ قائم» نیست از سنخ «الاربعه زوج» نیست از سنخ «ماهیه الانسان موجودهٌ» نیست، از سنخ «وجود الانسان موجود» است، این حداکثر تلاشی است که حکمت و کلام دارد. اما آن ظرافت و لطافتی که در فنّ اخلاق هست در حکمت و کلام نیست. در فنّ اخلاق این جمله را از آیات دیگر هم کمک می گیرند که یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ را از این جمله می گیرند «یا ایها الناس انتم الفقراء من الله، أنتم الفقراء الی الله» تمام بحث های اخلاقی در آن «فقیرِ مِن الله» است که از این بحث ها در حکمت و کلام خبری نیست. «فقیر من الله» را از آن دعای نورانی وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیه والثناء) که دارد: «أَعُوذُ بِک مِنْک»؛[۲]خدایا من از تو به تو پناه می برم! این می شود توحیدِ محض، چون هیچ حادثه ای در عالم به انسان نمی رسد مگر به اذن خدا و هیچ راه حلّی برای نجات از آن حادثه نیست مگر از خدا. پس هر حادثه ای بخواهد پیش بیاید از طرف خداست، ما باید به او پناه ببریم، از او پناه ببریم که مشکلی برای ما پیش نیاید، به او پناه ببریم که اگر مشکلی پیش آمد او حلّ کند. دفع مشکل یک؛ رفع مشکل دو؛ هر دو از اوست. کودک را وقتی می بینید مادرش دارد تنبیه می کند، این کودک دو ساله یا یک ساله را که هیچ پناهگاهی ندارد، این از مادر آسیب می بیند دارد سیلی می خورد، ولی باز به آغوش مادر پناه می برد، چون هیچ پناهگاهی غیر از مادر نمی شناسد. مادر دارد او را تنبیه می کند فریاد می زند، این فریاد را از مادر می شنود؛ ولی پناهگاهی غیر از مادر ندارد؛ لذا در عین حال که از او سیلی می خورد به دامن او پناه می برد؛ این یک تمثیل معقول به محسوس است، این«أَعُوذُ بِک مِنْک»؛ یعنی خدایا آنچه در عالم هست و تدبیر می شود به مدیریت شماست. اگر یک رخداد تلخی بخواهد به ما برسد به اذن شماست و اگر این رخداد تلخ بخواهد رخت بربندد به دستور شماست؛ پس از شما به شما پناه می بریم!
در مسئله فقر «مِن الله و الی الله»، یک نحوه ربوبیتی در درون همه ما هست آن خودخواهی است، حالا برخی ها زبان درازی می کنند؛ نظیر فرعون می گویند: أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی،[۳] ما عَلِمْتُ لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیری[۴] بعضی زبان کوتاهی می کنند، حرف های قارون را می زنند می گویند ما خودمان زحمت کشیدیم سی، چهل سال عالِم یا دانشمند شدیم. حرف قارون زبان کوتاهی آن زبان دراز است، هر دو داعی ربوبیت دارند. اینکه کسی می گوید من خودم زحمت کشیدم این مال را پیدا کردم یا این علم را پیدا کردم این «فقرِ مِن الربوبیه» ندارد، این زمینه ای از ربوبیت را دارد آن کمبود را می خواهد جبران کند؛ لذا فقرش فقر محض نیست. فرق قارون و فرعون در درکات این کار است. قارون در درکات میانی به سر می برد، فرعون در درکات نازل و فرودین به سر می برد. فرعون صریحاً می گوید: أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی، ما عَلِمْتُ لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیری؛ قارون همین حرف را در آن درکات میانی می زند می گوید: إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی[۵] من خودم زحمت کشیدم اقتصاددان بودم مال پیدا کردم، خودم زحمت کشیدم با استعداد بودم عالِم حوزوی یا دانشگاهی شدم. اینکه می بینید بعضی از ماها اسلامی حرف می زنیم و ـ معاذالله ـ قارونی فکر می کنیم؛ برای اینکه رعونتی از ربوبیت در ما هست. این غرور و خودخواهی تا به نحو سالبه کلیه محو نشد؛ یعنی ما «فقیرِ مِن الربوبیه» نشدیم، «فقیرِ الی الله» نخواهیم بود. اینکه در آیه نورانی دارد وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکونَ،[۶] برای همین نکته است. فرمود اکثر مؤمنین گرفتار این رعونت و این خودخواهی و این داعیه ربوبیتی در دنیا هستند، در صورت عصبانیت آنها معلوم می شود، در صورت تفاخرشان معلوم می شود، در صورت اظهار فرهیختگی و نخبگی شان معلوم می شود. اینکه گوشه ای از ربوبیت خواهی در درون خیلی ها هست از این کریمه استفاده می شود: وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکونَ. وقتی از امام (سلام الله علیه) سؤال می کنند که چطور اکثر مؤمنین مشرک اند فرمود: همین که می گویند اگر فلان شیء نبود اگر فلان وسیله نبود؛ اوّل خدا دوم فلان شخص؛ گاهی خودشان را ضمیمه می کنند حرف قارون را می زنند، گاهی دیگری را ضمیمه می کنند می گویند اوّل خدا دوم فلان شخص؛ یا «لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَکت».[۷] در تفسیر این جمله نورانی قرآن کریم که وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکونَ این خطر هست، این مطلب اوّل که اگر آیه به ما فرمود: أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ این جمله را هم آیات دیگر به ما می فهماند، «أنتم الفقراء من الله، أنتم الفقراء إلی الله» شما از ربوبیت بالقول المطلق ممنوع و محروم هستید، شما به ربوبیتِ الله «بالقول المطلق» وابسته اید.
مطلب دوم اینکه حالا که روشن شد انسان ذاتاً خالی است و ظرفیت آن را دارد که موحّد باشد می تواند مظهر خدا باشد. مستحضرید این اسامی نورانی که در دعای پربرکت «جوشن کبیر» است که بسیاری از شما ـ إن شاءالله ـ موفق هستید شب های جمعه قرائت و تلاوت می کنید، این هزار یا هزار و یک اسم بعضی ها عظیم اند بعضی ها اعظم اند. این رحمانیت ذات اقدس الهی جزء اسمای اعظم به شمار می رود؛ لذا شما می بینید در آیات و روایات «الرحمن» را صفت برای چیزی قرار نمی دهند؛ اما «الرحیم، العلیم، السمیع» اینها را جزء صفات خدایی که حکیم است علیم است؛ اما «الرحمن» را صفت برای چیزی قرار نمی دهند، بلکه آن را موصوف قرار می دهند؛ مثل اینکه «الله» را صفت برای چیزی قرار نمی دهند، بلکه او را موصوف قرار می دهند، قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی.[۸] گاهی انسان مظهرِ رحیم می شود نسبت به گروه خاصه رحمت دارد نسبت به دیگران بی مهر است و همچنین اسمای دیگر، گاهی هم مظهر «الرحمن» می شود این دین به ما دستور داده که مظهر «الرحمن» بشویم نسبت به همه چیز رحم و مهربانی را رعایت کنیم. می بینید بدتر از مار و عقرب گزنده که چیز دیگر نیست، اگر کسی برای رضای خدا به این مار یک مقدار آب بدهد این ثواب دارد. این سگِ بیابان اینکه «نجس العین» است حرام گوشت است، این «کلب هراش» الان در صدد حمله نیست برای این شما در تمام کتاب های فقهی مسئله «أطعمه و أشربه» را که می بینید، می بینید این روایت، این فتوا و این حکم ائمه هست که «لِکلِّ کبِدٍ حَرَّی أَجْرٌ»[۹] این را دین ما و فقه ما گفته است؛ یعنی هر جگر تشنه ای را کسی سیراب کند اجر دارد. درست است سگ است، «نجس العین» و حرام گوشت است، ولی مخلوق خداست، چرا اجر دارد؟ برای اینکه انسان شده مظهر «الرحمن» که این «الرحمن» فرمود: رَحْمَتی وَسِعَتْ کلَّ شَیء.[۱۰] «لِکلِّ کبِدٍ حَرَّی أَجْرٌ» این در روایات
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
